به گزارش خبرنگار مهر، رمان «با کوه در میان بگذار» نوشته جیمز بالدوین با ترجمه محمدصادق رئیسی و مقدمه تونی موریسون توسط نشر نقش جهان منتشر و راهی بازار نشر شده است.
جیمز بالدوین یکی از مهمترین و برجستهترین نویسندگان قرن بیستم آمریکا است که در طول حیاتش ۲۰ رمان نوشت؛ «با کوه در میان بگذار» شاهکار اوست. آنطور که خودش میگفت، اگر قرار بود تنها یککتاب بنویسد، آن کتاب، «با کوه در میان بگذار» بود؛ کتابی که از زمان انتشارش ۱۹۵۳ تا امروز، بسیاری در ستایش آن سخن گفتهاند، از جمله تونی موریسون برنده نوبل ادبیات ۱۹۹۳ که یادداشتش بهعنوان مقدمه ترجمه فارسی آمده است و آذر نفیسی نویسنده ایرانی و خالق رمان «لولیتاخوانی در تهران» که درباره آن نوشت: «جیمز بالدوین در این رمان، زبان منحصربهفرد خود را با ضرباهنگهای انجیل و جَز و سیاهان، و آهنگِ کلامِ هنری جیمز، دیکنز و شکسپیر خلق میکند.
«با کوه در میان بگذار» یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین کلاسیکهای ادبیات آمریکا و جهان است. همچنین دیوید هندلین مورخ آمریکایی، در فهرست صد رمان بزرگ آمریکایی از ۱۷۷۰ تا ۱۹۸۵، شماره ۷۷ را به اینکتاب اختصاص داد، و سرانجام در سال ۲۰۱۹، روزنامه تلگراف آن را چهلوهشتمین رمان بزرگِ همه اعصار قرار داد. اینرمان، یککلاسیک آمریکایی است که داستانش بر پایه کودکی جیمز بالدوین استوار است. اینداستانِ بهیادماندنی، امکانات تازهای در زبان آمریکایی و در شیوه درکِ آمریکاییان و دیگر مردم جهان گشود.
«باکوه در میان بگذار» آمیزهای است از عواطفِ غنایی و خشونتِ پرطنینِ پسر چهاردهسالهای به نام جان گریمز (پسرخوانده یک مبلغ بدزبان کلیسا) که در پی کشف هویت خویش است. ماجرای داستان، یکروزِ معمولیِ زندگی جان را در برمیگیرد و با آنکه بر معیارِ حماسیِ گذشته پرمشقتِ خانوادهاش و میل تازهشکلیافته خودش به آینده تمرکز میکند، علیه نگاهِ تیزِ شهری -که به آن هم تعلق دارد و هم ندارد- نیز برمیخیزد…
در بخشی از کتاب میخوانیم:
جشن تولد جان، روز یکشنبه مارس ۱۹۳۵ بود. او با ایناحساس در صبح روز جشن تولد از خواب بیدار شد که در هوای دوروبرش، چیزی قطعی در حال رخدادن بود. زل زده بود به لکه زردی روی سقف بالای سرش. رُی هنوز لباس خواب تنش بود، و نفسش با صدایی ضعیف و خشدار میآمد و میرفت. هیچ صدای دیگری به گوش نمیآمد؛ هیچکس توی خانه بیدار نبود. رادیوهای همسایهها همه خاموش بودند و مادرش هنوز بلند نشده بود تا صبحانه پدرش را آماده کند. جان از سراسیمگیاش تعجب کرد، بعد از آن زمان تعجب میکرد و بعد (درحالیکه لکه زرد روی سقف بهآرامی تبدیل میشد به عریانی زنی) به یاد آورد که جشن چهاردهسالگیاش بود و او مرتکب گناه شده بود.
با وجود این، اولینچیزی که به ذهنش خطور کرد این بود: «کسی به خاطر خواهد آورد؟» چون یکیدوبار پیش آمده بود که روز تولدش تماماً با بیتوجهی گذشت، و هیچکس به او نگفته بود: «تولدت مبارک جان!» یا کسی کادویی به او نداده بود، حتی مادرش…
اینکتاب با ۲۸۰ صفحه و قیمت ۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما